کد مطلب:280231 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

عقیده به امکان راه جستن و ارتباط
از جمله تكالیف انام، در غیبت امام (علیه الصلوة و السلام) آن است كه طریق به سوی امام را (ارواحنا فداه) مفتوح بدانند، اگرچه باب علوم ظاهره برای بعضی مسدود است. و طریق مفتوح بودن طریق به سوی امام (ارواحنا فداه) را ابن طاوس (قدس سره) در آخر «فرج الهموم» به این عبارت می گوید:

قد ادركت فی وقتی جماعة یذكرون انهم شاهدوا المهدی (صلی الله علیه و آله) و فیهم من حملوا عنه (علیه السلام) رقاعا و رسائل عرضت علیه...

و دیگر به این معنی است كه: باید موالیان و شیعیان آن حضرت چنان دانند كه امام آنها (عجل الله فرجه) غایب نشده، در یكی از بلاد بعیده یا در جزیره ای از جزایر یا در زندان سلاطین جور محبوس است، و بعضی از مردم حضور آن حضرت مشرف می شوند، و بعضی دسترس ندارند، و بعضی به مكاتبات، عرض مقاصد و حاجات خود را می نمایند. و بعضی به توسط كسانی كه به حضور آن حضرت راه دارند پیغامهای خود را می دهند. خلاصه، همان قسم كه سایر ائمه ی هدی در عصر خودشان با دوستان و موالیان خود مسلوك و معمول می داشتند، بعضی را به خود راه نمی دادند، و بعضی را خودشان احضار می فرمودند، و بعضی را امر به مهاجرت از بلد خود می فرمودند، و جواب بعض مكاتبات را نمی نوشتند، و بعض مسائل را جواب نمی دادند، و بعض مسائل را



[ صفحه 246]



رجوع به وكلا و نواب و فقهائی كه بودند، موكول می فرمودند. اكنون، حال تو هم در این عصر مانند حال آنها است و فرقی ندارد، گمان می كنی كه امام تو (ارواحنا فداه) از تو غفلت دارد؟ حاشا و كلا! مگر نخوانده ای كه در توقیع مبارك فرموده خطاب به شیخ سدید مفید (قدس سره) كه:

اگرچه ما منزل كردیم در مكان خودمان كه دور است از مساكن ظالمین بر حسب آنچه به ما نمایانده آن را خدای تعالی، از صلاح برای ما و برای شیعه ی مومنین ما، مادامی كه دولت دنیا برای فاسقین است. پس به تحقیق كه علم ما محیط است به خبرهای شماو غایب نمی شود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما و معرفت ما به بلائی كه به شما می رسد...

تو خود اگر بتوانی مراتب و درجات معرفت باطنه و ظاهره ی خود را تكمیل كن. تا آنكه خود را به درجه ی آن اشخاص برسانی كه لبهای خود را برای حاجتی كه داری حركت دادی، جواب برای تو آید، یا حاجتی كه داری بنویسی، در زیر مصلای خود گذاری، جواب برای تو بیرون آید.



تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم

از كه می نالی و فریاد چرا می داری



پس طریق به سوی امام (ارواحنا فداه) از طرف توبه حسب ظاهر و باطن مفتوح است. و از برای شكاكان و مستضعفین و بعض موالیان آن حضرت (ارواحنا فداه) كه قصوری در آنها است، ظاهرا مسدود است و افتتاح طریق به سوی آن حضرت، درجه ای است كه نصیب هر مدعی بی جائی، و هر مفتی بی پائی، و هر مرشد بی سرو پائی، نخواهد بود.



و كل یدعی و صلا بلیلی

ولیلی لا تقرلهم بذاكا



اذا نبجست دموع فی حدود

تبین من بكی ممن تباكا



ابن طاوس (قدس سره) در «كشف المحجه»، به پسر خود محمد وصیت می نماید:



[ صفحه 247]



و از آنچه به تو گفتم ای فرزند،محمد، ملاء الله (جل جلاله) عقلك و قلبك من التصدیق لاهل التصدیق و التوفیق فی معرفة الحق، به درستی كه طریق به معرفت اینكه جواب از مولانا مهدی (علیه السلام) می رسد، چند روایت است:

از جمله ی آنها آن است كه روایت كرده محمد بن یعقوب كلینی در كتاب «رسائل» از كسی كه نام او را ذكر كرده است، گفته:

نوشتم به ابی الحسن (علیه السلام) كه مردی دوست دارد كه برساند مطلب خود را به امام خود،آنچه را دوست دارد كه به خدا (جل جلاله) برساند. فرمود به نوشتن برای راوی:

ان كانت له حاجة فحرك شفتیك فان الجواب یاتیك.

اگر تو را حاجتی است، پس حركت بده لبهای خود را كه جواب می آید تو را.

و من ذلك ما رواه هبة الله بن سعید الراوندی فی كتاب «خرایج» عن محمد ابی الفرج قال: قال لی علی بن محمد (علیه السلام):

اذا اردت ان تسئل مسئلة فاكتبها وضع الكتاب تحت مصلاك و دعه ساعة ثم اخرجه و انظر فیه.

قال:

ففعلت فوجدت جواب ما سئلت عنه موقعا فیه.

یعنی در كتاب «خرایج» از محمد بن فرج روایت كرده است كه:

امام علی النقی (علیه السلام) فرمود به راوی:

هر وقت تو را حاجتی باشد كه خواهی مسئله سئوال كنی، بنویس و بگذار زیر جای نماز خود و واگذار آن را ساعتی،بعد بیرون بیاور و نظر كن در آن.



[ صفحه 248]



راوی گفت:

كردم و یافتم جواب آن را كه سئوال كرده بودم، توقیع حضرت بر آن بود.

پس مصنف می گوید:

و اقتصار كردم برای تو ای محمد بر این تنبیه كه طریق به سوی امام تو مفتوح است، برای هر كه بخواهد كه خدا (جل جلاله) به او عنایتی فرماید و احسانی تمام فرماید، انتهی ما اردت نقله.

حقیر گوید: پس تو ای بیچاره، اگر باور داری این مقامات و كلمات را، پس چه وقت خود را به این درجه خواهی رسانید و چه هنگام تحصیل این مقام را خواهی نمود؟



ترسم نرسی به كعبه ای اعرابی

كاین ره كه تو می روی به تركستان است





[ صفحه 249]